یادداشتهای پراکنده هادیتک

ساخت وبلاگ
گاه طوری میشود که نمیدانم شاعرانه بنویسم یا از یک بحث عمیق فلسفی صحبت کنم. مثل طاووس نر که نمیدانم از شکوه پرهایش قلم برانم یا از پاهایی که از بهشت اخراج شده. یا از دختر بشدت زیبایی در کافه بنویسم که از فرط لگدمال شدن روحش در اجتماع، با سیگاری که گوشه لب دارد و با آن چشمان خمار و صدای گرفته در مذمت عشق میگوید. خیلی چیزها در هم آمیخته و تقریبا هیچ چیز سر جای خود نیست. خوشبختانه یا بدبختانه، مقدسات مورد نقد هستند. خوشبختانه از این لحاظ که دید جمعی نسبت به برخی حقایق بازتر شده و دیگر مثل گذشته قرار نیست بخاطر طرح یک شبهه از آسمان سنگ ببارد و متاسفانه از این بابت که هیچ تقدسی برای چنگ زدن باقی نمانده است و در خلأ انسانیت، راه برای بسیاری از ناهنجاریها هموار شده و هرکسی این اجازه را به خود میدهد که به هر شیوه سخن براند و عمل کند. مقدسات هرچند غلط هم باشند برای آن دادگاهی که آدمها میخواهند سوگند بخورند و وجدانشان کمی به حرکت در بیاید لازم است. در این میانه باید به فرزندان خود از عقل، انسانیت و وجدان گفت. یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 3:15

روی دورترین و کم گذرترین نیمکت پارک که در سایه یک درخت قدیمی در خلوت شب آرمیده بود نشستم. درونم قرار بر ماندن در این قفس نداشت. بخاطر حس غربتی که از کودکی در وطن احساس میکنم، دوست داشتم روی این کره پر حسرت، در دورترین نقطه از نقطه فعلی قرار داشتم. شاید نقطه‌‌ای در تقارن با اینجا. شاید جایی در جزیره‌ای حوالی امریکای جنوبی. دوست داشتم اگر بشر قادر بود حیاتی در کره‌ای ناشناخته برپا کند، من جایی آنسوی آن کره ناشناخته درست پشت به زمین بودم و از نفس‌هایی که برایم مانده استفاده میکردم. من در فرار از چیزی هستم که خود نمیدانم. من ظرفهایی دارم که هرگز درست پر نشده‌اند و هرگاه لیوانی پر می‌بینم بی‌آنکه حسادتی به سراغم بیاید، دلتنگ میشوم. غم تمام وجودم را محاصره میکند. رنگ رخسارم از دردی پنهان خبر میدهد و رعشه بر عضلات چشمم می‌افتد همچون آبی که خود را پشت سد نیاز، به دیوار میکوبد شاید تَرَکی بر سازه متزلزل آن بیاندازد. یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 13 آذر 1401 ساعت: 4:30